داستان حضرت ابراهیم ( ع )

ساخت وبلاگ
بِسْمِ اللّٰهِ الَّذِى هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ، بِسْمِ اللّٰهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ . الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَأَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِى كِتابٍ مَسْطُورٍ، فِى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلىٰ نَبِيٍّ مَحْبُورٍ . الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَعَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ . وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ .به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است؛ به نام خدای نور، به نام خدای نور نور، به نام خدای نور بر نور، به نام خدایی که تدبیرگر امور است، به نام خدایی که نور را از نور آفرید و سپاس خدایی را که نور را از نور آفرید و نور را در کوه طور فرو فرستاد، در کتابی بر نوشته، در ورقه‌ای گشوده، با اندازه‌ای مناسب، بر پیامبری آراسته، خدای را سپاس که به عزّت یاد شود و به عظمت مشهور است و بر شادی و بدحالی سپاسگزاری شود، درود خدا بر آقای ما محمّد و خاندان پاکش.خدارا که رحمت به بسیارباد****و مهرش همیشه به سر شار بادبه نام ازخداوندِ نور،هم ز نور****خدا را به نورش، قسم، کوه طورخدا نور بر نور باشد سرور****که تدبیر گر بوده، اندر اموربه نام خدائی که نور آفرید****و هر نور دیگر از آن شد پدیدسپاس برخدائی،که نورش رسید****از آن نور، هر نور دیگر دمیدفرو او فرستاده، بر کوه طور****کتاب بر نوشته است،اندر سطورکه بودسرگشوده،درآنش ورق****از آن نور آمد همی زرق و برقبه اندازه بود،هم مناسب به خویش****پیامبر در آن بوده اندازه بیشخدا را به عزّت همی یاد باد****سپاسی بر او باد و آباد بادخدا در بزرگی چو مشهور باد****که شاداست و بد حالی اش دور داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 17:37

فراز1- اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ، يَا ذَا الْجَلالِ وَالإِكْرامِ، يَا حَىُّ يَا قَيُّومُ يَا حَىُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، يَا هُوَ يَا مَنْ لَايَعْلَمُ ما هُوَ، وَلَا كَيْفَ هُوَ، وَلَا أَيْنَ هُوَ، وَلَا حَيْثُ هُوَ إِلّا هُوَ، يَا ذَا الْمُلْكِ وَالْمَلَكُوتِ، يَا ذَا الْعِزَّةِ وَالْجَبَرُوتِ، يا مَلِكُ يَا قُدُّوسُ، يَا سَلامُ يَا مُؤْمِنُ يَا مُهَيْمِنُ، يَا عَزِيزُ يَا جَبّارُ يَا مُتَكَبِّرُ، يَا خالِقُ يَا بارِئُ يَا مُصَوِّرُ، يَا مُفِيدُ يَا مُدَبِّرُ، يَا شَدِيدُ يَا مُبْدِئُ، يَا مُعِيدُ يَا مُبِيدُ، يَا وَدُودُ يَا مَحْمُودُ يَا مَعْبُودُ؛خدایا! از تو خواستارم به نامت، به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است، ای دارای بزرگی و رأفت و محبت، ای زنده‌ای همیشه پاینده، ای زنده، معبودی جز تو نیست، ای او، ای آن‌که کسی نمی‌داند او چیست و نمی‌داند او چگونه است و نمی‌داند کجاست و نمی‌داند در کدام سو است، ای دارای فرمانروایی و پادشاهی، ای دارای توانمندی و قدرت مطلق، ای فرمانروا، ای منزّه از هر عیب، ای سلام، ای ایمنی‌بخش، ای نگهبان، ای توانمند، ای دارنده قهر، ای بزرگ‌منش، ای آفریننده، ای پدیدآورنده، ای صورتگر، ای سودبخش، ای تدبیر کننده، ای محکم کار، ای آغازگر، ای برگشت دهنده، ای نابودکننده ستمگران، ای دوست نیکان، ای ستوده، ای پرستیده شده؛خدایا تو را خواستارم به نام****به نام خدائی که رحمت تمامفراوان از او رحمت است بنده را****از آن بهره باشد شتابنده راو او رابُوَد مهربانی بسی****به هر جنّ و انسی و یا هر کسیبزرگی تو داریّ و رأفت کنار****محبّت تو را دارد آن کردگارتو ای زنده، هم اینکه پاینده ای****تو بر بندگان خیر، خوا داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 17:37

فراز1- بِسَنَدٍ صَحيحٍ عَنْ جابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الاَنْصاري عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَيهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَيَّ اَبي رَسُولُ اللَّهِ في بَعْضِ الْأَيَّامِ، فَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ، فَقُلْتُ عَلَيْكَ السَّلامُ قالَ اِنّي اَجِدُ في بَدَني ضُعْفاً، فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ، فَقَالَ يا فاطِمَةُ ايتيني بِالْكِسآءِ الْيَماني فَغَطّيني بِهِ، فَاَتَيْتُهُ بِالْكِسآءِ الْيَماني فَغَطَّيْتُهُ بِهِ، وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ، وَاِذا وَجْهُهُ يَتَلَأْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ في لَيْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِبه سندی صحیح از جابر بن عبداللّه انصاری روایت شده از فاطمه زهرا سلام‌اللّه علیها دختر رسول خدا صلی‌اللّه علیه وآله، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در بعضی از روزها و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود: من در بدنم سستی و ضعفی احساس می‌کنم، گفتم: پناه می‌دهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف فرمود: ای فاطمه برایم کساء یمانی را بیاور و مرا بدان بپوشان من کساء یمانی را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم و هم‌چنان بدو می‌نگریستم و در آن حال چهره‌اش همانند ماه شب چهارده می‌درخشید.ز جابر سند بوده است اینچنین****به شدّت صحیح و، بُوَد دلنشینکه از فاطمه بنت پیغمبر است****که زهرای اطهر،ز هرکس سراستکه جابر بگوید چنین شرح حال****شنیدم ز زهرا که بوده است قالکه وارد به خانه، مرا شد پدر****که هم دست بوسید و، بوسیده سرسلامی به من دادو،بودش مرام****که من در جوابش بدادم سلامپیمبربفرموده،س داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 17:37